جستجو
حالت نمایش:
سال سیام
سفارش (1)
13,000تومان
گفت: «راستی برای که مینویسید؟» گفتم: نمیدانم. شاید فقط برای دل خودم. یا برای خیال یکی از همانهایی که شما خبرش را بردهاید. گفت: «متاسفم. شغل من این است که خبرهای رفتن را ببرم.» گفتم: بله، میدانم. لبخند زد - حالا دیگر لبخندش را و تمام صورتش را میدیدم گفت: «بله، بله، شما خودتان این شغل را به من دادهاید.» گفتم: نه، شما بودید. من فقط شما را کمی ن..
نمایش 1 تا 1 از 1 (1 صفحه)